جدول جو
جدول جو

معنی سخت گیری - جستجوی لغت در جدول جو

سخت گیری
(سَ)
سختی. دقت. زبردستی. (ناظم الاطباء). تشدید. مقابل خوارکاری. (یادداشت مؤلف) :
سخت گیری مکن که خاک درشت
چون تو صد را ز بهر نانی کشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سخت گیری
الصّرامة
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به عربی
سخت گیری
Sternness, Strictness
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سخت گیری
sévérité, rigueur
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سخت گیری
কঠোরতা , কঠোরতা
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به بنگالی
سخت گیری
سختی
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به اردو
سخت گیری
ukali
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سخت گیری
ความเคร่งครัด , ความเข้มงวด
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به تایلندی
سخت گیری
severidad
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سخت گیری
Strenge
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به آلمانی
سخت گیری
строгість , суворість
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سخت گیری
surowość
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به لهستانی
سخت گیری
严厉 , 严格性
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به چینی
سخت گیری
severidade
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سخت گیری
severità
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سخت گیری
strengheid
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به هلندی
سخت گیری
строгость
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به روسی
سخت گیری
कठोरता , सख्ती
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به هندی
سخت گیری
ketegasan, keketatan
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سخت گیری
엄격함
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به کره ای
سخت گیری
קַפּדָנוּת , קַפְּדָנוּת
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به عبری
سخت گیری
厳しさ , 厳格さ
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سخت گیری
sertlik, katılık
تصویری از سخت گیری
تصویر سخت گیری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جفت گیری
تصویر جفت گیری
جفت شدن حیوان نر و ماده با هم برای تولید نسل، لقاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخت گیر
تصویر سخت گیر
مقرّراتی، منضبط، آنکه بر دیگری سخت بگیرد، کسی که دیگران را در فشار و زحمت قرار بدهد، سخت گیرنده، آزمند، حریص
فرهنگ فارسی عمید
(نَ بَ تَ / تِ)
سخت گیرنده. آزمند و حریص. (ناظم الاطباء) :
هر که در کار سخت گیر شود
نظم کارش خلل پذیر شود.
نظامی.
مشو در حساب جهان سخت گیر
همه سخت گیری بود سخت میر.
نظامی.
نیست غم گر دیر بی او مانده ای
دیرگیر و سخت گیرش خوانده ای.
مولوی.
- امثال:
خدا دیرگیر است اما سخت گیر است
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تخت گرفتن. پیروزی یافتن بر پادشاهی. عمل تخت گیر. پیروزی بر سلطانی:
جمشید یکم به تخت گیری
خورشید دوم به بی نظیری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سختگیری
تصویر سختگیری
حالت و کیفیت سختگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخره گیری
تصویر سخره گیری
عمل و حالت سخره گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت گیر
تصویر سخت گیر
آزمند و حریص
فرهنگ لغت هوشیار
موضع گیری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بنزین گیری، گازوئیل زنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جهت گیری
تصویر جهت گیری
Orientation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جهت گیری
تصویر جهت گیری
ориентация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جهت گیری
تصویر جهت گیری
Orientierung
دیکشنری فارسی به آلمانی